تخیلات فاطمه زهرا
به نام آفریدگار خوبی ها
فاطمه زهرای 22 ماهه ی من تخیلاتش زیاد شده:
1.
عشقم:مامان ادافظ(خداحافظ)
مامان:کجا میری؟
عشقم:نماز باونم(بخونم),بعد از چند دقیقه نا پدید شدن میاد میگه سلام نماز اوندم(خوندم),قبول باشه دخترکم(مثلا رفته مسجد و اومده...)
2.
عروسکشو میذاره رو پاش و قصه براشون میگه:اکی(یکی)نبود,تق و تق و تق تیه(کیه) تیه دل(در) میزنه ماما منم منم دل(در)میزنم اله(خاله)پیرژن(پیرزن)افت(گفت)بیا تو...
3.
اون روز مدادشو برداشته بود سمت تلویزیون گرفته میگه:دمه(دگمه)بزنم, یه دونه هم به من میده میکه مامان دمه بزن(یعنی کانالو عوض کن)
4.
روزی هزار بار هم تلفنش رو بر میداره و زنگ میزنه:الو ننام(سلام)اوبی(خوبی)مامان اوبه؟بابا اوبه؟نی نی اوچولو(کوچولو)اوبه؟ادافظ...
5.
میگه موتول(موتور)بتم(بشم)و صدای موتور در میاره...
6.
یه مدته دارم از شیر میگیرمش عروسکش رو بر میداره بهش میگه:ممه نخولیا(نخوریا)اذا(غذا) بخول تپل بتی(بشی)...
و دیگه چیزی یادم نمیاد ولی اونقدر هست که یه پست رو پر کنه.
دخترم عاشقانه دوستت دارم منو ببخش که گاهی از دستت عصبانی میشم با شما سر و کله زدن صبر ایوب میخواد که من ندارم گلکم...
خداوندم صبر ایوب عناینی کن...