نقاش کوچولوی ما...
به نام مصور عالم
از امروز تصمیم دارم سیر نقاشی های دخترکم رو توی وبلاگش بذارم به دو دلیل یکی خاطراتش و دومی شناخت روحیات دخترم به وسیله نقاشی هایش:
این نقاشی های عسل من در دو سالگی هست(قبل از این هم نقاشی با مداد رنگی زیاد میکشید ولی خب متاسفانه چون رو کاغذ و مقوا بود توی اسباب کشی دور انداختیم):
تقریبا در دو سال و نیمگی آدمک های خورشیدی میکشید دست و پاهاش مشخص نیست البته دو سال و سه ماهه بود که اولین آدمکش رو کشید عکسش توی پست های قبل هست
این هم آدمک هایی با دست و پا که این ها رو هم دو سال و هفت هشت ماهه که بود میکشید
این هم نوشته هایش(به قول خودش)گاهی دکتر میشود و گاهی مانند پدرش به کارهایش رسیدگی میکند،در عکس دوم هم شروع به کشیدن دایره های کوچک کرده است در گوشه سمت
راست بالا هم دو تا گل کشیده است:
در این عکس دخترم یک حیوان کشیده که من بعد از چند روز آن را دیدم حالا نمیدانم به نظرم گاو کشیده البته خودش یکبار گفته گرگ یکبار گفته فیل حالا خدا میداند!!!!
در این عکس هم که نوشته ام....
این عکس هم که در عید نوروز کشیده ماهی هست
این چند تا نقاشی رو هم توی این دو هفته اخیر کشیده یعنی در دو سال و نه ماهگی اش،توی عکس زیر دو تا قایق کشیده که خودش هم کلی ذوق کرده بود:
این هم آدمک های جدیدش که انگشتان دست و پا رو به صورت دایره وار میذاره(قبلا نمیذاشت در ضمن شاید از روی آدمک هایی که خودم قبلا براش میکشیدم تقلید کرده راستی یه مدته سعی میکنم براش نقاشی نکشم تا ببینم تو ذهن خودش چی میگذره)دندون هاش رو هم رو لبش کشیده برای خودم جالب بود...
این دو تا هم یه مامان و بچه هستن که مامانه دهان داره ولی بچه نه بعد هم روش رو خط خطی کرده حالا همون لحظه یا بعدش رو نمیدونم ولی خیلی دلم میخواد تفسیرشو بدونم باید پیگیری کنم...
اینم یکی از همون آدمک های خورشیدی با این تفاوت که دست و پاش مشخصه و به گفته خودش اون که دور سرشه موهاشه راستی یه چیز جالب دهانش رو یه بیضی کوچک کشیده و میگفت خط ها لباش هستن و توی بیضی دهانش...
ایجا هم دو تا آدمک هست که میگفت آدمک سمت چپ داره اون یکی رو دعوا میکنه...
اینم نقاشی دو تا آدمک کنار هم که یکیش لپ داره اون یکی نداره(به قول خودش) چرا ؟نمیدونم!!
و اما این یکی که خیلی دوست دارم:ما توی کوچه مان یه درخت سرو خیلی بلند داریم که فاطمه زهرا دوستش داره البته خودم بهش نشون دادم حالا...
یه مدته روی وسایل دقت میکنه و همون لحظه یا بعدا میکشه،این هم که کار امروز صبحشه برگه سمت راست گوشه چپ یه پنکه با دگمه هاش آخه پنکه مون پایه بلنده... و در گوشه راست پایین یه مثلث که توش رو رنگ قرمز زده و خودش خوشحال که از خط بیرون نزده و در برگه سمت چپ بالا یه اتو البته هر چی گفتم کو سیمش ،نکشید