برای عزیزترین ما
عزیز مامان امروز می خوام از شیرینی هات بگم(البته بابا اینجاس می گه از گریه هاش بگو)دختر من یکی دوروزه دستش رو محکم رو زمین می ذاره و از روی سینه بلند میشه جگرم هر موقع من چادر نماز سر میکنم که نماز بخونم کلی برا گل های چادر ذوق میکنه و دست و پا میزنه دخملکم حالا دیگه وقتی می خواهیم بریم بیرون میفهمه و اگه در حال گریه باشه آروم میشه قربونوت برم شیرینی هات اینقدر هست که نمی شه همش رو گفت یعنی نوشت ان شاا... هر روز شاد و خندان باشی مامان این آرزوی من و باباییه
خداوندا توانی و صبری عنایت کن تا عبد صالحی پیشکشت کنیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی