ما و فاطمه هدیه ی زیبای خداوند
عزیز زیبای مامان مدتی از شیرین کاری هات نگفتم اما امروز می خوام بگم که چقدر شیطون شدی و حسابی از سر و کولمون بالا میری
بای بای کردن که خیلی وقته بلدی دست زدن هم یه هفته ای هست که حرفه ای شدی فدات بشم
وقتی یه کاری می کنی و ما بهت می خندیم دوباره کارت رو تکرار میکنی برای مثال الکی میخندی تا ما هم بهت بخندیم امروز که کپ خوابیده بودی و من این ور اونورت کردم و خندیدم خودت رو تکون میدادی که این کارو تکرار کن و کلی میخندیدی
فدات بشم من مروارید سفیدت هم دیگه با یه خنده کوچولو مشخص میشه
گل مامان هنوز سینه خیز نمیره و در حدی که به عروسکش برسه زور میزنه و یه ٤, ٥ سانتی می یاد جلو
عشقه من عاشق بچه هاست و یه بچای که میبینه کلی ذوق می کنه و دست و پا میزنه
اینم چند تا عکس از نفس مون